مقالات

وقت مذاكره فرا رسيده است؛ رهبران طالب مخفیانه به افغانستان آمده‏اند

به گفته مقامات، مذاکرات برای ختم جنگ در افغانستان حاوی بحث‏های همه جانبه و مستقیم با قوماندانان ارشد طالبان می‏باشد، که قرارگاه‏های‏شان را در پاکستان مخفیانه ترک و به کمک ناتو برای مذاکرات به افغانستان می‏روند. این گفت‏وگوها که با بعضی از آنان در کابل صورت گرفته، بین حلقه داخلی حکومت افغانستان و شورای کویته انجام شده است.
به گزارش نيويارك تايمز، رهبران افغانستان هم‏چنان مذاکراتي را با مقامات ارشد شبکه حقانی انجام داده‏اند. گروه حقانی به حیث تندرو‏ترین گروه شورشی در افغانستان دانسته می‏شود که شماری از اعضای آن در شورای کویته شامل‏اند و قرارگاه آن‏ها در شرق كشور موقیعت دارد.
مقاماتي که در این مذاکرات سهیم‏اند، به نیویارک تایمز گفته‏اند، رهبران طالب که اقامت‏گاه‏های‏شان در پاکستان را ترک نموده و برای مذاکرات به افغانستان آمده‏اند، تضمین عام و تام حاصل کرده‏اند که از سوی نیروهای ناتو مورد حمله قرار نمی‏گیرند و یا دستگیر نمی‏شوند. اکثر رهبران طالب در پاکستان به سر می‏برند، جایي که گفته می‏شود به نحوی از مصونیت رسمی هم برخوردار اند.
‏به گفته یکي از كساني که از جریان این مذاکرات آگاهی دارد، حد‏اقل یک تن از رهبران طالبان، اخیراً از سرحد پاکستان وارد افغانستان شده و در یک طیاره ناتو راهی کابل شد. در قضایای دیگر، نیروهای ناتو امنیت تعدادی از راه‏ها را تامین نموده‏اند تا مقامات طالبان بتوانند به بعضی مراکز افغانستان و ناتو سفر کرده، مذاکراتي را انجام دهند. به گفته این مقام داخلي، اکثر مذاکرات در خارج از کابل صورت گرفته است.
‏مقامات امریکایی هفته گذشته گفتند، مذاکرات بین رهبران افغانستان و طالبان جریان دارد، ولی درجه این مقامات طالب، وابستگی آنان به گروه‏های مختلف طالبان و هم موضوع دخالت ناتو در تامین امنیت راه‏ها برای حمل و نقل طالبان، قبلاً افشا نشده بود.
‏یک مقام داخلي که در گذشته به حیث دیپلومات در منطقه ایفای وظیفه می‏کرد، گفته است، حد‏اقل چهار رهبر طالب که سه تن آنان از شورای کویته و یک تن دیگر یک عضو فامیل حقانی می‏باشد، در مذاکرات صلح شامل بوده‏اند.
‏قصر سفید از نیویارک تایمز خواسته است، هویت این چهار قوماندان طالب را افشا نکند. مقام افغانستان گفته است افشای نام‏های این افراد شاید منتج به مرگ آنان از سوی دیگر فرماندهان طالب و یا از سوی نماینده‏های آی‏اس‏آی شود.
به گفته نیویارک تایمز، مذاکرات هنوز در مرحله ابتدایی قرار دارد، زیرا مقامات افغانستان و امریکایی می‏خواهند بفهمند رهبران طالب که در این بحث‏ها سهیم بوده‏اند، تاچه حد در حلقات خویش نفوذ دارند.
‏به گفته نیویارک تایمز، به همین شکل چندین مذاکره دیگر هم صورت گرفته است و این تلاش‏ها برای ختم جنگ 9 ساله در افغانستان بی‏سابقه است.
‏یک مقام داخلي گفته است این مذاکرات، مذاکرات مستقیم‏اند، این بحث‏ها برای خوش ساختن رئيس دولت کرزی یا امریکا نیست، این مذاکرات برای منفعت مردم افغانستان صورت می‏گیرد.
‏به گفته این مقام افغانستان، این مذاکرات بنابر روابط شخصی صورت می‏گیرد، طالبان وقتی می‏بینند که در کشور‏شان آزادانه و بدون آن‏که مورد حمله امریکایی‏ها قرار بگیرند، سفر می‏کنند و ببینند که حکومت‏شان حاکمیت دارد، بالای ما اعتماد می‏کنند.
از سوي ديگر، روزنامه نيويارك تايمز در گزارشي ديگر تحت عنوان «وقت آن است تا با طالبان مذاکره شود»، نوشته است كه در داخل و خارج از افغانستان گمانه‏زني‏هايي وجود دارد مبنی بر این‏که حکومت افغانستان می‏خواهد دروازه مذاکره و آشتی را با طالبان باز کند. رهبری طالبان هم در فکر یافتن بدیلی برای جنگ می‏باشند، زیرا طالبان به طور یقین درک می‏کنند که وقت نسبت به منابع برای آن‏ها کم است و از جانبی پیروزی از طریق نظامی برای آن‏ها نا‏ممکن می‏باشد.
‏طالبان قبلاً گفته بودند زندانیان آن‏ها باید از زندان آزاد شوند، شورای امنیت ملل متحد نام‏های اعضای طالبان را از ليست سیاه شبکه القاعده بیرون بکشد و نیروهای خارجی از افغانستان خارج شوند. اما این موضوع به صراحت روشن است که آغاز خروج نیروهای امریکایی در جولای سال آینده بسیار محدود است و حملات فعلی هوایی و سایر حملات نیز علیه طالبان به شدت ادامه خواهد داشت، بناء انتظار برای خروج نیروهای خارجی بعد از این برای طالبان جالب و مصلحت نمی‏باشد.
‏روزنامه نیویارک تایمز می‏افزاید، هرچند که شبکه فرماندهي و رهبری طالبان تا سال 2006 میلادی منظم بود، اما مبارزه توسط نیروهای امریکایی، نیروهای افغانستان و سایر نیروهای خاص، توام با حملات هواپيماهاي بدون سرنشين علیه مقامات بلند پایه و متوسط طالبان، تلفات سنگینی به آن‏ها وارد آورد و این امر نه تنها سبب از بین رفتن فرماندهان کلیدی طالبان شده، بلکه باعث خارج شدن فرماندهان باقیمانده بلند پایه آن‏ها از میدان جنگ گردیده است.
‏به نوشته روزنامه، محدود شدن مخابرات تليفونی و تماس‏های شخصی میان صفوف و فرماندهان طالبان همراه با تلفات زیادی از قوماندانان سطوح متوسط و تعویض آن‏ها توسط قوماندانان جوان و کمتر شناحته شده، جنبش طالبان را ضعیف ساخته و پراكندگی‏ها را در صفوف طالبان به وجود آورده است تا جایي که قوماندانان منطقوی و محلی مستقلانه عمل می‏کنند و به خاطر منافع شخصی کمتر به اوامر مقامات بالاتر توجه می‏نمایند.
این آشفتگی‏ها هرچند برای کابل و واشنگتن یک خبر خوش است، اما در عین حال ضعیف شدن تحریک طالبان باعث به وجود آمدن مشکلاتي نیز می‏گردد. به این معنی که موقف ضعیف رهبران طالب زمینه تطبیق هرگونه موافقت‏نامه برای متوقف ساختن جنگ، رعایت قانون اساسی و قطع کامل روابط با شبکه القاعده را مشکل می‏سازد.
‏روزنامه نیویارک تایمز در ادامه مقاله می‏نویسد، بسیاری از رهبران جدید طالبان که با القاعده و سایر گروه‏های افراطی ارتباط دارند، نمی‏خواهند با حکومت آقای کرزی مذاکره نمایند. بناء ممکن است رهبران پاکستان از مذاکره و آشتی با طالبان حمایت نمایند، زیرا ثبات در افغانستان نسبت به ایجاد اداره طرفدار پاکستان در کابل بیشتر مهم است‏، به خصوص اين‏که پاکستان از یک طرف درگیر جنگ با شورشیان پاکستانی در مناطق قبایلی است و از سوی دیگر با مصیبت‏های سیلاب‏های سال جاری در اين کشور هنوز دست و پنجه نرم می‏‏کند.
‏روزنامه نیویارک تایمز در ادامه می‏نویسد، سایر قدرت‏های منطقوی به شمول ایران و روسیه هم نمی‏خواهند که طالبان دوباره در کابل بر سر قدرت برسند. به این ترتیب از آشتی و راه حل سیاسی در افغانستان استقبال می‏نمایند، زیرا در نبود ثبات در افغانستان، جلوگیری از قاچاق مواد مخدر تولید شده در افغانستان که باعث مشکلات فراوان برای روسیه و ایران نیز می‏باشد، ناممکن است.
‏روزنامه نیویارک تایمز در اخیر مقاله می‏نویسد، رهبران طالب در جریان مذاکرات صلح باید بدانند که با خارج شدن سریع و عاجل نیروهای خارجی از افغانستان، جنگ‏ها و کشمکش‏های قومی و فرقه‏ای آغاز و عوض صلح و آرامی، بار دیگر خون‏های زیادی در این کشور ویران‏شده ریخته خواهد شد.
***
بي شك يكي از زيبا ترين ويژگي هاي انسان ،قدرت آفرينندگي و يا خلاقيت اوست
.به واسطه ي همين ويژگي است كه انسان مي تواند اهداف آرمان گرايانه خود را پديد آورد و توانايي هاي خود را شكوفا سازد.آنچه پيش از اين در مورد خلاقيت تصور مي شد بر اساس نگرش نبوغ آميز بنا شده بود و طبق اين نگرش،خلاقيت به افراد خاصي تعلق داشت ؛افرادي كه از نبوغ استثنايي برخوردار بوده و توانايي هاي ذهني آنان،فراتر از مردم عادي به شمار مي رفت .بنابراين خلاقيت موهبتي آسماني پنداشته مي شد كه صرفاً در اختيار تعداد معدودي از افراد قرار گرفته است در صورتي كه خلاقيت به افراد معدودي تعلق نداشته و تمامي افراد مي توانند خلاقانه فكر كنند. تنها تفاوت عمده بين افراد نابغه و خلاق وافراد عادي در اين است كه گروه اول روش هايي را به كار مي گيرند كه افراد ديگر از آن روش ها بي اطلاع هستند؛بنا بر اين آموزش مهارت هاي خلاقيت نقش مهمي را در اين بين ايفا مي كند.

افشين والي

تعريف خلاقيت و تخيل (2)
تجاربي كه ما در سال هاي اوليه در اختيار كودكان قرار مي دهيم در رشد آتي آنان تاثيرات بسيارحياتي دارد.هر قدر اين تجارب غني تر باشد كودكان فرصت هاي بيشتري براي رشد و آمادگي براي درك آن چيز هايي پيدا مي كنند كه در زمان حال و آينده به آن نياز دارند.ولي تعريف خلاقيت و تخيل ساده نيست.اين تعاريف ممكن است:
*خلاقيت و تخيل را محدود به توليد يك كار هنري،براي مثال،يك نقاشي كنيد.
*خلاقيت و تخيل را محدود به((هنر))مثلاً فقط نقاشي يا موسيقي كند. (7)
*به خلاقيت و تخيل صرفاً به عنوان يك مهارت-چيزي كه مي توان آن را از طريق آموزش آموخت نگاه كرد.
*آنان را به عنوان چيزي كه فقط در شرايط مناسب رشد مي كند ببيند.
*مفاهيم كليشه اي را در بر بگيرد مانند اين گروه هاي خاصي از افراد طبيعتاً خلافند.
* خلاقيت و تخيل را معدود به تعداد انگشت شماري از افراد سرآمد كند.
لازم است تذكراتي براي خلاقيت و تخيل ارائه دهيم كه:
*نخبه گرا نباشند.
*اين نكته را در نظر گيرند كه همه ي كودكان مي توانند خلاق باشند و قوه تخيل داشته باشند.
*از استعداد هاي همه ي كودكان به بهترين وجهي بهره گيرد.
*اين نكته را در نظر گيرد كه همه ي كودكان به اين فرصت نياز دارندكه با مفاهيم بازي كنند.
*اهميت وجود محيطي كه خلاقيت و تخيل را تشويق مي كند به رسميت بشناسد.
خلاقيت و تخيل را غالباً به هم ربط مي دهند،براي مثال در پيامد مطلوب براي يادگيري كودكاني كه آموزش و پرورش اجباري را مي گذرانند به اين نكته پرداخته شده است ولي نمي توان جاي اين دو را با هم عوض كرد اگر قرار است به طور مؤسري خلاقيت و تخيل را تشويق كنيم بايد بدانيم چه هستند و چگونه با هم ارتباط دارند.در ضمن لازم است ارتباط آن ها را با حوزه هاي ديگري مثل زيبايي شناسي و بازي بدانيم.
چند تعريف ديگر از خلاقيت(3)
خلاقيت از جمله مسائلي است كه درباره ماهيت و تعريف آن تاكنون بين محققان و روان شناسان توافق به عمل نيامده است.در مجموع تعريف ها خلاقيت را چنين تقسيم بندي مي نمايد:بعضي از تعريف ها،ويژگي هاي شخصيتي افراد را محور قرار داده و بعضي ديگر بر اساس فرايند خلاق و تعريف هاي ديگر بر حسب محصول خلاق به خلاقيت نگريسته اند.
از جمله افرادي كه بر حسب شخصيت به خلاقيت مي نگرد گيلفورد است.او معتقد است خلاقيت مجموعه اي از توانايي ها و خصيصه هاست كه موجب تفكر خلاق مي شود.
تعريف هاي ديگري مبتني بر فرايند خلاقيت است مانند تعريف مدنيك از نظر او خلاقيت عبارت است از:شكل دادن به عناصر متداعي به صورت تركيبات تازه كه با الزامات خاصي مطابق است يا به مفيد است. هرچه عناصر تركيب جديد غير مشابه تر باشند،فرايند حل كردن خلاقتر خواهد بود.
عده زيادي به خلاقيت بر اساس محصول توجه نمي نمايند. به طور مثال گيزلين معتقد است: خلاقيت ارائه كيفيت هاي تازه اي از مفاهيم و معاني است.
تايلور خلاقيت را شكل دادن تجربه ها در سازمان بندي هاي تازه مي داند.
همان طور كه ملاحظه مي شود وجه اشتراك اين دو تعريف و تعريف هاي ديگري تازگي و نو بودن است.اما تازگي به تنهايي نمي تواند مفهوم خلاقيت را روشن كند. زيرا بسياري چيز هاست كه نو و تازه است ولي خلاقانه نيست.
اشكالي كه در تعريف خلاقيت در مبناي تازگي وجود داشت محققاني را بر آن داشت تا عنصر ارزش را به آن اظافه كنند. بنابر اين ملاك محصول خلاق در بسياري از نظريه هاي معاصر تازگي و تناسب يا ارزش.
استين خلاقيت را بر مبناي اين دو عامل چنين تعريف مي كند:
خلاقيت فرايندي است كه نتيجه آن يك كار تازه اي مي باشد كه توسط گروهي در يك زمان به عنوان چيزي مفيد و رضايتبخش مقبول واقع شود.
ورنون نيز از همين چشم انداز به خلاقيت مي نگرد.
خلاقيت توانايي شخص در ايجاد ايده ها،نظريه ها،بينش ها يا اشياي جديد و نو و باز سازي مجدد در علوم و ساير زمينه هاست كه بوسيله متخصصان به عنوان پديده اي ابتكاري و از لحاظ علمي،زيبايي شناسي،فن آوري و اجتماعي با ارزش قلمداد گردد.
محور اصلي تعريف ورنون نيزهمان تازگي و ارزش است،منتهي تلاش شده با بيان ابعاد مختلف اين دو عنصر تعريف هاي قبلي تكميل گردد.
استرنبرگ نيز تفكر خلاق را تركيبي از قدرت ابتكار،انعطاف پذيري و حساسيت در برابر نظرياتي كه يادگيرنده را قادر مي سازد خارج از تفكر نا معقول به نتايج متفاوت و مولد بينديشد كه حاصل آن رضايت شخصي و احتمالاًخشنودي ديگران خواهد بود. آمابيل ضمن تاكيد اين تعريف قيدي به آن اظافه ميكند. آمابيل معتقد است در تكميل دو عنصري كه در اغلب تعريف ها آمده يعني تازگي و تناسب و ارزشمندي بايد اين نكته را اظافه نمود كه عمل خلاق از طريق اكتشاف انجام مي گيرد نه از طريق الگوريتم. بنا براين مثلاًاگر يك شيميدان زنجيره تركيبي شناخته شده را عيناً براي تركيب تازه اي كه قبلاً نبوده طي كند كار خلاقي نكرده،هرچند كار او مفيد و با ارزش باشد.اين مساله در مورد هركار ديگر هنري نيز مصداق دارد.
البته هنوز سؤالاتي باقي است. از جمله وقتي صحبت از تازگي براي چه كسي؟منظور از تازگي چيست؟آيا تازگي به معني مطلق آن مد نظر است؟يعني كار جديدي كه قبلاً نبوده است يا منظور از تازگي،جديد بودن براي افراد است. يعني امري كه بار ها انجام شده،اما براي فرد خاص تازگي دارد،اگر تازگي منحصر به كار هاي بديعي باشد كه قبلاًبوجود نيامده است،معني خلاقيت اختصاصي مي گردد. بعضي از متفكران از جمله استين با اين نظريه موافقند،اما اگر شق دوم پذيرفته شود خلاقيت مفهومي عام است كه از معمول ترين افراد تا دانشمندان،هنرمندان،متفكران را در بر مي گيرد.
بر اساس آنچه گفته شدماير و وايز برگ تعريف ساده اي از خلاقيت ارائه دادند:
خلاقيت توانايي حل مسائلي است كه فرد قبلاً حل آن ها را نياموخته است.
به عبارت ديگر زماني كه فرد راه حل تازه اي را براي مسأله ‍ اي كه با آن مواجه شده به كاربرد خلاقيت شكل گرفته است. اين تعريف نيز شامل دو عنصر است:اول راه حلي كه مسأله اي را حل كند.دوم راه حل براي كسي كه مسأله را حل مي كند تازه باشد. بنابراين پاسخ مشابهي ممكن است براي فردي خلاق باشد و براي ديگري غير خلّاق.
اگر در مفاهيم كه تاكنون از خلاقيت ارائه شد. تعمق كنيم ملاحظه مي نماييم كه اغلب آن ها به يك جنبه بسيار مهم و اساسي توجه كافي ننموده اند. و آن بعد اجتماعي خلاقيت است. امروزه عده زيادي از محققان و متخصصان اعتقاد دارند ما نمي توانيم به خلاقيت بدون توجه به زمينه هاي اجتماعي نظر بيندازيم.
سيكزنتمي هالي مي گويد:ما نمي توانيم به افراد و كار هاي خلاق جدا از اجتماعي كه در آن عمل مي كنند بپردازيم. زيرا خلاقيت هرگز نتيجه عمل فرد به تنهايي نيست. آمابيل و همكارش در مصاحبه هايي كه كه با 120دانشمند در 20 رشته مختلف داشته اند به اين نتيجه رسيدند كه عوامل محيطي در رشد خلاقيت برتري دارند. آمابيل مي گويد:اين يافته ها اهميت اكولوژي را نشان مي دهد و اين كه محيط عامل برجسته تري از مسائل فردي است. اين بدين معني نيست كه نيروي بيروني از شما مهمتر از خود شماست. مطمئناً عوامل شخصي تأثير زيادي در خلاقيت دارند،اما نكته مهم اين است كه سهم محيط بسيار متغير تر است يعني راحت تر مي توان عوامل اجتماعي را تغيير داد تا ويژگيها و توانايي ها.
در مطالعه ي ديگري هنسي و آمابيل مي گويند:تحقيقات ما نشان داده است عوامل اجتماعي و محيطي نقش اصلي را در كار خلاق ايفا مي كنند. ما دريافتيم بين انگيزه هاي شخصي و خلاقيت ارتباط قوي اي وجود دارد كه قسمت زيادي از اين گرايش را محيط اجتماعي يا حداقل جنبه هاي خاصي از محيط تعيين مي كنند.
روشن است محيطي كه موجب توليد خلاق شود به آساني ايجاد نمي گردد و وقتي متحقق گردد بايد مرتب تجديد شكل يافته و كنترل شود. عشق كافي نيست. افراد خلاق با مشكلات زياد بايد تلاش كنند محيط شخصي انسان در جهت تحكيم اين عشق باشد.
هارينگتون بر مبناي شناخت محيط زيست(اكولوژي)در زيست شناسي،نظريه اجتماعي خويش را از خلاقيت پايه ريزي مي كند. او معتقد است:خلاقيت محصول فرد واحدي،در يك زمان واحد،در جاي خاصي نيست. بلكه عبارت از يك زيست بوم (اكوسيستم)است-همانگونه كه در زيست بوم (اكوسيستم)در زيست شناسي موجود هاي زنده با يكديگر و با اكو سيستم شان مرتبطند در اكوسيستم خلاق نيز همه اعضاء و همه جنبه هاي محيطي در حال تعامل مي باشند. براي نمونه اگر بخواهيم از اكوسيستم يك نويسنده خلاق توصيفي به عمل آوريم مي توان گفت:
اكوسيستم او شامل شرايط مادي و تجهيزات محيط كارش،شرايط زماني و مكاني كه زندگي و كار مي كند،منابع حمايت كننده فكري و احساسي او،امكان دسترسي او به منابع ادبي و ساير نويسندگان،امكانت دسترسي به ناشرين،متغير هاي اقتصادي و غيره مي باشد.
علاوه بر شرايط محيطي ويژگي هاي شخصي نويسنده كه با كار خلاقش در ارتباط است نيز بايد روشن گردد. براي مثال انگيزه نوشتن،ميل و توانايي او در تغيير شرايط و ايجاد موقعيت تازه كه براي كارش مساعد تر باشد. توانايي او براي ارزيابي كارش، اعتماد به نفس در صورت عدم استقبال از كارش و موراد مشابه.
البته بين اكوسيستم در زيست شناسي با اكوسيستم خلاقيت تفاوت وجود دارد. لكن اين جا يك استفاده استعاري از مفاهيم انجام گرفته است. سه مفهوم زيست شناختي در اين استعاره قابل توجه است.
1-بعضي خصوصيات ارگانيسم در يك جا نقش حياتي دارد و در محيطي ديگر بي تأثير و غير مفيد است. همچنين خصوصيات محيطي كه براي يك ارگانيزم زيانبخش است براي ديگري عامل رشد وتوسعه.
اين مسئله در اكوسيستم خلاقيت قابل تعميم است. عوامل محيطي كه در يك جا مثبت است در جاي ديگر تأثير منفي دارد. در حقيقتي كه آمابيل داشته دانشمندان فشار و اضطرار زماني را مانعي در خلاقيت دانسته اند،در حالي كه در تحقيق ديگر دانشمندان اين عوامل را محرك خلاقيت خويش دانسته اند. ويژگي هاي شخصيتي در كار خلاق با ويژگي هاي اكو سيستم در ارتباط است. مثلاًاستقلال براي محيط كار منفرد مفيد است،اما در جايي كه نياز به تعامل يا هماهنگي بالايي است،غير مفيد است. به طور مشابهي،در اكوسيستمي كه پرورش خلاقيت اهميتي ندارد ممكن است اقتدارگرايي نياز باشد،اما همين مسأله در اكوسيستمي كه به رفتار خلاق توجه مي شود غير مفيد است.
2-موجودات زنده،شكل دهندگان و جستجو گران فعال محيطشان هستند. زيست شناس ها توجه زيادي به فرايند فعاليت موجود زنده دارند كه طي آن چيز ها را تغيير داده و جاي طبيعيشان را جستجو مي كند.
در اكوسيستم خلاقيت نيز به فرايندي كه افراد خلاق به طور فعالي محيطشان را انتخاب كرده و شكل مي دهند توجه مي شود. اين عمل موجب تسهيل رشد خلاقيت افراد و پيشرفت كار هايشان مي گردد.
3-ارتباط غير خطي و متصل عوامل محيطي:همانطور كه در بيولوژي عوامل محيطي با يكديگر ارتباط غير خطي دارند در اكوسيستم خلاقيت نيز همه عناصر با يكديگر ارتباط نزديك و غير خطي دارند. براي مثال در يك گلخانه نياز به مقداري آب،نور خورشيد است تا گياه رشد كند،مقدار آبي كه لازم است نيز وابسته به عوامل ديگري مانند ميزاني كه گياه،نور خورشيد را جذب كرده است و غيره مي باشد. اين مسائل نيز در تحقيقات اكوسيستم خلاقيت مشاهده شده است. در تحقيقات زيادي تأثير محيط روي خلاقيت بررسي شده است از جمله:آلن لي،تاشمن،ميت راف.
بنابراين آنچه گفته شد،فرايند خلاقيت در ذهن شخص جدا از متغير هاي اجتماعي قرار نمي گيرد.
واقعيت اين است به خلاقيت نمي توان با تمركز بر يك بعد نگريست. بعد فردي،محيطي،فرايندي و محصولي به تنهايي نمي توانند بيانگر ماهيت خلاقيت باشند. مثلاً ويژگي هاي شخصيتي با خلاقيت همبستگي بالايي دارد،اما نه اين كه همه چيز را راجع به خلاقيت بگويد، بلكه همراه آن ما نياز داريم به نظام اجتماعي خلاق نيز توجه كنيم.
به طور مثال رامبراند يك نقاش بزرگ است،اما ما نمي توانيم به خلاقيت او با مطالعه ي شخصيت،فكر يا رفتارش پي ببريم. حتي اگر بدانيم لحظه به لحظه چه كرده و چه در ذهنش گذشته ما نمي توانيم كاملاً آنچه او را خلاق ساخته بشناسيم. بلكه خلاقيت او وقتي مشخص مي شود كه كار او در ارتباط با ديگران بررسي شود. اگر كار او را به افرادي كه از تاريخ هنر اطلاعي ندارند نشان دهيم نمي توانند راجع به خلاقيت آن اظهار نظر كنند. آن ها مي توانند فكر كنند او نقاش بزرگي است اما راجع به خلاقيت او نمي توانند قضاوت كنند، چون ابزاري براي ارزيابي ندارند. همعصران رامبراند نيز اعتقاد نداشتند او خلاق است،تنها پس از مرگ او متخصصان با قرار دادن كار او در مجموعه نقاشي هاي اروپا متوجه تفاوت كار او با ديگران و ابتكاري بودن آن شدند.
اين مثال روشن مي كند كه نمي توان به خلاقيت صرفاً از بعد ويژگي هاي شخصيتي،اجتماعي،فرايند يا محصول پرداخت.چه بسا محصولي كه در يك جامعه ارزشمند است،اما در محيطي ديگر بي ارزش.
بنابراين خلاقيت مجموع عوامل شخصي،فراين و محصول است كه در يك محيط اجتماعي در حال تعامل اند.
آزوبل نيز ميگويد:خلاقيت يكي از مبهم ترين و مغشوشترين اصطلاحات در روان شناسي و تعليم و تربيت امروز است.
ابهام اصطلاح خلاقيت مربوط به اين مي شود كه يك مفهوم انتزاعي و تازه است. اما ابهام در مفهوم به معني پيچيدگي خود جريان خلاقيت نيست،زيرا خلاقيت را مي توان به راحتي در زندگي روزانه حس كرد و آن را لمس نمود. با وجود اين همان طور كه ذكر شد درباره خلاقيت نظريه هاي متنوعي وجود دارد،مكاتب مختلف روانشناسي نيز از زواياي مختلفي به خلاقيت نگريسته اند. در اينجا ما براي تكميل بحث ديدگاه هاي مختلف مكاتب را درباره ي خلاقيت مورد بررسي قرار مي دهيم. از بين مكاتب مختلف،آنهايي انتخاب مي شوند كه درباره ي بحث بيشتري نموده اند.
بر اساس تعريف رابرت خلاقيت خصوصيتي در ذات انسان است.
در حالي كه او موسيقيدان و آهنگساز است اين تعريف نشان دهنده ي زندگي او به عنوان يك موسيقيدان است.او دائماً مي خواهد كه خلاق باشد و در نتيجه خلاقيت را به عنوان بخشي از طبيعت انسان مي داند.
خلاقيت عبارت است از(2)
((فرآيندي كه در بر گيرنده تفكر و واكنش است و انسان با تجارب گذشته اش ارتباط برقرار مي كند،به محرك ها(اشياء، نشانه ها،مفاهيم،افراد،موقعيت ها)و معمولاً دست كم يك مجموعه منحسر به فرد واكنش نشان مي دهد.))
((آفريدن-به وجود آوردن.))
((بيان عقايد اصيل ،بخش ذاتي بشر.))
((توانايي ساختن آن چيزي كه تصور مي كنيم وجود دارد.))
((توليد چيزي كه به انسان الهام مي شود.))
((با هوش بودن و طراح بودن.)
(6)

((جرئت متفاوت بودن داشتن.))

((توانايي يا قدرت ذهني يا بدني براي ساختن يا باز سازي واقعيت به نحوه ي منحصر به فرد))
((انگيزه براي يادگيري.))
به فعلت در آوردن توانايي ها.))
(6)
خلاقيت(2)
اين تعاريف نشان مي دهد كه خلاقيت دربرگيرنده اين موارد است:
*توانايي ديدن چيز ها به طرزي نو
*آموختن از تجارب قبلي و ارتباط دادن اين يادگيري به موقعيت هاي تازه
* تفكري انعطاف پذير و شكستن محدوديت ها
*استفاده از روش هاي غير سنتي براي حل مشكلات
*فراتر از اطلاعات گام برداشتن
*آفريدن چيزي منحصر به فرد يا اصيل
مك كلر(1957)معتقد كه هر تفكر خلاقي منابعي بيروني دارد كه شايد دور يا نزديك،آگاهانه يا ناآگاهانه باشد.خلاقيت در خلا ايجاد نمي شود.عامل خلاق در ارتباط با اين منابع است و در ضمن اطلاعات گرفته شده از اين منابع را سازماندهي دوباره مي كند.
براي اين كار به اين ها نياز داريم:
*مهارت و توانايي لازم براي فعلت بخشيدن به عقايدمان
مجموعه اي از دانش و درك براي كاوش و يافتن تركيبات تازه
*نگرش ها و آمادگي هايي كه ما را قادر مي سازد تكليفي را تا مرحله به فعلت رساندن عقايدمان ادامه دهيم.
خلاقيت يعني يافتن ارتباط بين آن چيز هايي كه قبلاً با هم بي ارتباط بودند به طرقي كه از نظر خود فرد تازه و معني دار است.
تخيل عبارت است از(2)
((بازي بدون عمل.))
((توانايي مجسم كردن تصورات بينايي،حس و شنوايي در ذهن.))
((توانايي به تصور در آوردن آنچه نيست.))

(7) (7)
تخيل-((نيروي براي شكل دادن به تصوراتي كه هنوز شكل نگرفته اند.))
((ديدن چيزي كه نيست.دانيل فكر مي كند كه توري قفسه شبح است.))
((توانايي شكل دادن تصورات ذهني متنوع و غني يا مفاهيمي از مردم،جاها،چيز ها،موقعيت هايي كه وجود ندارد.))
((توانايي شناختي به تصور در آوردن واقعيتي ديگر در ذهن.))
((تخيل-الهام،تصور،خيال...)
((آنچه انساني است.)
تخيل(2)
اين تعاريف بعضي از عناصري را كه بخشي از تخيل است نشان مي دهد.
تخيل كردن يعني:
*جدا كردن خود از جهان ملموس و پيش رفتن به فراسوي موقعيت هاي عيني.
*محدود نبودن به جهاني كه ادراك مي كنيم.
*جدا كردن عمل و اشياء از معنايشان در جهان واقعي و بخشيدن معناي تازه به آن.
*يكي كردن و انسجام دادن به تجارب و ادراكات.
*ساختن آنچه نيست ولي مي تواند باشد؛وانمود كردن.
اين گونه ادراكات فرد مبدل به تصورات مي شود،ذخيره مي شود وبه كار مي رود بستگي به خود فرد فرد دارد.هر فردي ممكن است تخيلي را ترجيح دهد و توانايي تخيل كردن در افراد مختلف متفاوت است.
براي مثال،به هنگام تخيل از اين ها مدد مي گيريم:
* تجارب بينايي-آنچه ديده ايم.
*تجارب شنوايي-آنچه شنيده ايم.
*تجارب حسي-آنچه حس كرده ايم.
تخيل دروني كردن ادراكات ماست و كاربرد آن ها و اشياست براي خلق معاني اي كه وابسته به جهان بيروني نيستند.
ارتباط بين خلاقيت و تخيل(2)
از اين تعاريف چنين بر مي آيد كه خلاقيت و تخيل در عين حال كه يكي نيستن ولي كاملاً به هم ربط دارند. خلاقيت غالباً مستلزم كاربرد تخيل است. براي مثال:
*چسب لباس كه كار دكمه رامي كند و بسيار راحت تر از دكمه بستن است در نتيجه مشاهدات مبدع آن خلق شد. او هنگامي كه از مزرعه مي گذشت ديد كه خار و خسك به لباسش چسبيده است. او از اين مشاهده با استفاده از تخيلش مدلي براي بستن لباس ابداع كرد. بسياري از افراد در طول سال ها مي دانستند كه خار و خسك چه خاصيتي دارد ولي او اولين كسي بود كه كاربرد گسترده تر آن را ديد.او با استفاده از خلاقيتش مشاهداتش از خار و خسك را به لباس ارتباط داد.
*دانشمندان براي درگير شدن در كار ‍‍ژنتيك جمعيت،اعداد خيالي ابداع كرده اند.جذر منهاي يك در دنياي واقعي وجود ندارد و در فرمول هايي كه در اين زمينه به كار مي رود اهميتي حياتي دارد. بدون اين عدد خيالي مشكلات ژنتيك جمعيت حل نمي شد و تفكر پيشرفت نمي كرد.
هنگامي كه روابط تازه اي كشف مي كنيم غالباً با توسل به تخيل خود را از جهان اطراف خود جدا مي كنيم،ادراكات خود را دروني مي كنيم و احتمالات مختلفي را بررسي مي كنيم. ولي به هنگام كاربرد تخيل خود هميشه خلاق نيستيم. براي مثال،بازي تخيلي كودكان مي تواند تكراري باشد. آنان ممكن است صرفاً نقش ها و سناتور هايي را كه مي دانند تكرار كنند. تعاريف تخيل و خلاقيت كه گاردنر و فرانسيس ارائه كردند به ما كمك مي كند تا تفاوت را بفهميم-تخيل توانايي به تصور درآوردن آن چيزي است كه وجود ندارد،عنصر خلاق يعني مبدل كردن تخيل به واقعيت. يا به قول فروبلوقتي ما خلاقيم كه((به تفكر خود جسم بدهيم. . .آنچه غي قابل ديدن است قابل ديدن كنيم.))
ويژگي هاي خلاقيت در كودكان خردسال(2)
غالباً چيز هايي كه كودكان كشف مي كنند تازه نيستند و مدت ها قبل كسان ديگركشفشان كرده اند. ولي اينكشفيات براي كودك تازگي دارد. خلاقيت در كودكان يعني وقتي كه براي اولين بار ارتباطي را كشف كرده اند كه قبلاً كشف نكرده بودند.آيزنبرگ و يالانگو در تعريف خلاقيت در سال هاي اوليه كودكي اين راه ها را پيشنهاد مي كنند.د كودكان خلاقند در صورتي كه:
*كاوش كنند و بيازمايند.
*با استفاده از زبان و بازي به جهان خود معنا ببخشند.

*مدتي طولاني بر روي يك تكليف تمركز كنند.
*به آشفتگي نظم بدهند و با پديده قديمي و آشنا كاري تازه كنند.
* با تكرار چيزي تازه بياموزند.
ارتباط خلاقيت و بازي(2)
بين فرايند خلاق و بازي ارتباط ها و همپوشي هاي بسياري وجود دارد. بازي و خلاقيت ويژگي هاي مشتركي دارند. در حقيقت بازي غالباً بخشي از فرايند خلاق است. هر دو اين ها اين موارد را در بر مي گيرد:
*يك نگرش و يك فرايند
*وضعيتي ذهني و آمادگي
*آمادگي كنار آمدن با عدم اطمينان
*توانايي كاوش در مفاهيم تازه
*تفكر و اگر،يعني توانايي نگاه كردن به يك مشكل از راه هاي مختلف
*عدم اجبار
*فرصت انتخاب داشتن
*آفرينش و باز آفريني ابتكار داشته باشيم(5)

ابتكار عبارت از دور شدن از چيز هاي واضح و معمولي يا قطع رابطه با تفكر مبتني بر عادت است. ايده هاي ابتكاري از نظر آماري كمياب اند. در واقع،برخي از محققين ترجيح مي دهند به جاي ابتكار لغت«منحصر به فرد»را به كار ببرند. در آزمون هاي خلاق معمولاً ارتباطي بالنسبه قوي بين سيلان و ابتكار وجود دارد. معذالك، به طور كلي مقياس هاي ابتكار رفتار خاق ر دقيق تر پيش بيني مي كنند تا مقياس هاي سيلان. بدين ترتيب ،در عين آنكه سيلان (اياد سريع تعداد زيادي ايده)مسلماً اين احتمال را كه ايده هاي ابتكاري ايجاد شود بالا مي برد،تضميني وجود ندارد كه اين مطلب اتفاق بيفتد. در نتيجه اين موضوع حائز اهميت استكه بعضي از ويژگي هاي ايده ابتكاري مختلف و روش هاي بالا بردن احتمال ايجاد چنين ايده هائي را مورد بررسي قرار دهيم.
اگر شرح يك وضعيت مسئله ساز معمولي مدنظر باشد،فردي كهدر حل مسائل داراي شايستگي باشد بايد بتواند راه هاي معمولي يا بر طبق عادت خود را براي حل مسئله شرح داده،مؤسر بودن آن ها را ارزيابي نموده و راه حل هاي مختلفي تدوين كند. اگر شرح يك وضعيت مسئله ساز غيرعادي داده شده باشد،فردي كه در حل مسائل شايستگي دارد بايد بتواند برخي از روش هي سنجيده ايجاد راه حل هاي مناسبرا مورد استفاده قرار دهد. معمولاً،استفاده از چهارقانون يورش فكري،كاربرد صورت هاي تطبيق اسكمپر تدوين شده توسط ابرل روش هاي ويژه سينتيكز،تفكر جانبي((ادوارد دبونو))نمايش هاي اجتماعي و ساير ابزار هايي كه منجر به ايجاد ايده هاي ابتكاري خواهد گرديد. با وجود اين،عوامل عاطفي،غير منطقي،فوق منطقي و اانگيزش به ويژه در ايجاد ايده هاي ابتكاري حائز اهميت اند. متفكر مبتكر بايد از اينكه با ديگران متفاوت باشد(يا در اقليت يك نفري قرار داشته باشد)احساس راحتي كند. والدين،مربيان،كارفرمايان،سرپرستان و ساير افرادي كه در هدايت جامعه نقش عمده اي ايفا مي كنند مي توانند با قائل شدن احترام براي راه هاي غير عادي ايجاد شده،نشان دادن اين طرز فكر كه ايده هاي غير عادي ممكن است مفيد باشند با فراهم ساختن وقت براي تمرين بدون ارزيابي،و نظاير آن،اين فرايند را تهسيل كنند. ويژگي راه هاي ابتكاري(5)
در بسياري موارد،ابتكار به اساس ((ساتوري))و خلاقيت تخيلي خيلي نزديك مي شود. در بسياري از آزمون هاي خلاقيت،براي آنكه معلوم شود يك ايده ابتكاري است يا نه،ضابطه ندرت آماري يا كميابي مورد استفاده قرار مي گيرد. معذالك،راه هاي مختلف بايد همچنين نشانه يك جهش فكري-دار!بودن((نيروي))خلاقيت بوده و از آنچه واضح است بدور باشد. بدين ترتيب، نمي توانيم راهي را كه بر طبق عادت به فكر خطور مي كند يا مكرراً اتفاق مي افتد ابتكاري ارزيابي كنيم. ولي در بسياري موارد، راه هايي كه به ندرت ارائه مي گردد نشانه يك جهش فكري بوده و داراي قوت خلاقيت است و تلقي كردن آن بعنوان موجه است.
ممكن است مفيد باشد كه ببينم چگونه اين طرح در راه هاي مختلفي كه آمده عمل مي كند. راه هاي مختلفي را كه براي كاربرد هاي غير عادي اتومبيل هاي اسقاطي ايجاد كرديد مورد بررسي قرار دهيد. هريك از راه هاي مختلف زير را كه ذكر كرديد علامت بزنيد و ببينيد پس از حذف اين ها چه پاسخ هايي باقي مي ماند:
*هنر،هنر انتزاعي،مجسمه سازي مدرن،هنر توده پسند و غيره.
*اتومبيل ها،يك اتومبيل از چند اتومبيل اسقاطي بسازيد.
*اتومبيل ها،براي بازي بچه ها كه تظاهر به راندن اتومبيل كنند.
*صندلي ها.
*تخريب كلي.
*نمايش اتومبيل هاي تصادفي براي هشدار به رانندگان.
*استفاده هاي آموزشي،دوباره سازي براي يادگيري،آن به جوان براي يادگيري درباره اتومبيل.
*كاشتن گياهان.
*مسابقه.
*تعميرو فروش آن ها.
*استفاده هاي آموزشي،دوباره سازي.
*يادگيري درباره اتومبيل.
*خورده آهن،خورده فلزو غيره.
*وسائل يدكي براي اتومبيل هاي ديگر.
*استفاده از تاير ها براي گرداندن به عنوان اسباب بازي.
*با چكش روي آن ها بكوبيد تا تنش خود را از بين ببريد.
*باز سازي تاير ها براي فروش.
*اسباب بازي در زمين بازي.
پشتيباني از ساير رشته ها و تحقيقات خلاقيت(5)
ايده((وحدت اضداد))و فرايند هاي فكري مربوط به عنوان فرآيند هاي غير واپس رو سطح بالا،منحصر به روانكاري نيست و مدتهاست كه در مآخذ نمايشي موسوم بوده است. در واقع،بيشتر نمايش هاي بزرگ مربوط به حل خلاق اختلافات همراه با بر خورد بوده و اين انفجارات بينش زاست كه در تآتر مورد تحسين قرار گيرد.روبرت ادلر،به اين پديده ها((وحدت اضداد))اطلاق نموده و اعتبار اين ايده را از طريق ساخت و بازي كردن سناريو هايي نظير سناريو هاي درام اجتماعي كه قبلاً ذكر آن رفت نشان مي دهد.استفاده از اين چنين اختلافاتي در نوشته دراماتيك به وسيله انگري در نوشته كلاسيك وي موسوم به هنر نويسندگي دراماتيك شرح داده شده است.
مفهموم وحدت اضداد همچنين در تحقيقات درباره افراد خلاق ديده شده است. به ويژهدر تحقيقات مك كينون و بارون و همكارانشاندر((انستيتوي ارزيابي و تحقيقات شخصيت ها))در دانشگاه كاليفرنيا در بر كلي واضح و روشن است. آناندريافتند كه افراد فوق العاده خلاق بيش از همتايان كمتر خلاقشان در وفق دادن خود با تضاد هاي دروني شان موفق بوده اند. آنان در آن واحد داراي ويژگي هاي مذكر و ويژگي هاي مؤنث،مستقل و وابسته،داراي،خودكاري بيشتر و نيز پذيرا تر و باز تر نسبت به ايده هاي ديگران،همرنگ جماعت تر و خود رأي تر هستند. بسياري از افراد كمتر خلاق نسبت به اين ويژگي هاي متضاد در بين افراد خلاق و از نتايج چنين تحقيقاتي در تعجب اند. چنين خصوصيات متضاد از نظر منطقي قابل توجه نيستند و براي افراد كمتر خلاق چنين سنتر خلاقي قابل درك نيست.
شخصيت خلاق(1)
با وجود دلايل معتبر،مي توان پذيرفت كه روش هاي مبتكرانه در افرادي كه با بصيرت عمل مي كنند،تا حدودي عادي است. در شرح حال افراد نابغه و نوآور همواره مي توان نشاني از تفكرات نوآورانه پيدا كرد البته،افكار معدودي به خود ادامه داده و شهرت خود را در ياد بجاي گذارده اند.بازده بسيار بالا براي افرادي كه كار هاي چشمگيري ارايه داده اند،يك قاعده است و نه يك استثنا. به نظر مي رسد كه واكنش هاي مبتكرانه در برخي ديگر،هيچگاه از تفكرات مرسوم و قالبي خود دست نمي كشند.
اگر برخي از افراد همواره مبتكرانه عمل كرده و برخي ديگر خير،اين به جهت الگو هاي معين ويژگي هاي نسبتاً پايداري است،كه ايجاد كنش هاي مبتكرانه را هم تسهيل بخشيده و هم با مانع روبرو مي سازد.
آنچه ما خلاقيت مي ناميم در واقع به دست آوردن چيزي منحصر به فرد و يا حداقل كمياب است. نقش الگويي معلم در رشد خلاقيت(3)
نقش الگويي معلم نيز در بالا بودن قدرت خلاقيت دانش آموزان داراي اهميت بسزايي است. تحقيقات نشان داده اند افراد خلاق خيلي بيشتر از افراد غير خلاق در پرورش خلاقيت موفقترند. معلمي كه از انگيزه خلاق برخوردار است هم خود الگويي براي خلاق بودن و هم فرايند خلاقيت را تقويت مي كند. آنها به واسطه نگرشي كه دارند از دانش آموزان اطلاعات و پيروي محض نمي خواهند،بلكه به آن ها آزادي لازم را خواهند داد تا بتوانند خود كشف و ابداع كنند. از سؤالات غير منتظره و حتي به ظاهر نا معقول و عجيب آن ها استقبال مي كنند و به بحث و گفتگو پيرامون آن مي پردازند و با فراهم آوردن محيط مناسب به دانش آموزان فرصت مي دهند،توانايي بالقوه خويش را محقق سازند و در نهايت تلاش مي كنند آنچه موجب توسعه خلاقيت هم در دانش آموزان و هم در خودشان مي گردد را بشناسند و به كار بگيرند. آمابيل معتقد است معلمان با بيان آزاد احساس خود مانند عشق و شادي،كنجكاوي به امور مي توانند الگوي مناسبي براي كودكان باشند.
تو صيه هايي براي رشد خلاقيت(4)
*مكان ها و زمان ها را كه معمولاً ايده هاي جديدي به ذهنتان مي رسد،شناسايي كرده و سعي كنيد روزي يكبار در آن موقعيت قرار بگيرد(قبلاً كاغذ و قلم براي يادداشت برداري آماده كنيد).
*هنگامي كه با مشكلي روبرو مي شويد بعد از نيم ساعت سعي كنيد جاي خود را عوض نموده و از هواي تازه استنشاخ نماييد. به طور كلي حال و هواي خود را عوض كنيد و دوباره به موضوع فكر كنيد.
*مرتب با خود فكر كنيد اگر مشكل يا مسئله ام حل شود چه خواهد شد. همين تصور به شما نيرويي براي حل مسئله و ديدن آن زواياي مختلف مي دهد.
*به آهنگ هاي الهام بخش بيشتر گوش دهيد. مثل آهنگ هستي!
*از مكان هاي رويايي مثل موزه ها وم آثار باستاني و...بيشتر ديدن كنيد.
*با افراد خلاق بيشتر معاشرت كنيد.
*به جاهايي كه تا به حال نرفته ايد بيشتر مسافرت كنيد.
*به طبيعت بيشتر برويد. مخصوصاً جاهايي كه تا به حال نرفته ايد.
*خلاقيت نمي تواند تحت شرايط فشار ايجاد شود. اگر عجله،تشويق يا مشغوليت و نگراني زيادي داريد آن ها را برطرف نماييد.
*اشيايي را كه روي ميز يا جلوي چشمتان قرار مي دهيد،متنوع باشد. همچنين سعي كنيد از چيز هايي انتخاب كنيد كه خلاقيت را بيشتر تحريك مي كنند. مثل اشياء عجيب و غريب،عتيقه و يا حتي قراضه هاي بي ارزش.
*سعي كنيد گاهي مخالف عادت هاي خود رفتار كنيد. به عنوان نمونه اگر عادت به سيگار يا آدامس داريد حداقل گاهي آن را كنار بگذاريد و يا اگر هميشه با اتومبيل شخصي به محل كار يا مسافرت مي رويد گاهي با وسايل عمومي برويد و يا اگر هميشه از كانال راديو يا تلوزيون خاصي استفاده مي كنيد گاهي از كانال هاي ديگر نيز استفاده كنيد و همچنين اگر عادت كرده ايد كه هميشه به رستوران مشخصي رفته و در محل معيني بنشينيد گاهي بر خلاف آن عمل كنيد و...
*دكوراسيون منزل يا محل كار خود را مرتب تغيير دهيد.
*هميشه از نمايشگاه اختراعات و اكتشافات ديدن كنيد.
*از افراد غريبه يا بي خبر از موضوع،حتي بچه ها در حل مسئله تان استفاده كنيد.
*براي حل مشكل مورد نظرتان يك زمان ضرب العجل معين كنيد.
*سعي كنيد خودتان را جاي موضوع يا مشكل و از دريچه ديد آن به مسائل نگاه كنيد.
*معما زياد حل كنيد.
*سعي كنيد تكنيك شش كلاه فكري را در محل كار يا منزل و بين اقوام و دوستان رايج كنيد.
برو هر لحظه ايمان تازه گردان مسلمان شو،مسلمان شو،مسلمان

منابع
1-خلاقيت:فراسوي اسطوره نبوغ/نوشته رابرت وايزبرگ؛ترجمه مهدي والفي.تهران:روزنه،1387.
2-تشويق خلاقيت و تخيل در كودكان/برنادت دافي؛ترجمه مهشيد ياسائي.-تهران:ققنوس 1380.
3-ماهيت خلاقيت و شيوه هاي پرورش آن/تأليف افضل السادات حسيني؛ويراسته علي سالياني.-مشهد:شركت به نشر،1378.
4-تكنيك هاي خلاقيت فردي و گروهي/تأليف جليل صمدآقايي.-تهران:مركز آموزش مديريت دولتي،1380.
5-خلاقيت/نوشته دكتر ئي-پال تورنس؛ترجمه:دكتر حسن قاسم زاده.تهران:نشر دنياي نو،1372.
6-حل مسأله خلاق:روش هايي در خلاقيت عملي/نويسنده:داگلاس كمبل؛ترجمه عليرضا توكلي.-تهران:مدرسه،1384.
7-اينترنت:سايت